Posts

Showing posts from December, 2019

شعر در مورد ضمانت ، در وصف امام رضا + یا ضامن آهو زده ام پیش تو زانو

Image
شعر در مورد ضمانت شعر در مورد ضمانت ، در وصف امام رضا + یا ضامن آهو زده ام پیش تو زانو همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد. شعر در مورد ضمانت و من گریخته ام؛ و در پی من صیادها؛ و فرا رویم دام ها؛ یا ضامن آهو؛ من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست … ⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ شعری در مورد ضمانت شب و قصه بافان دیو و پری من و آرزوهای خاکستری شبی با صداقت مرا آفرید به قید ضمانت مرا افرید همان دم که خاک مرا می سرشت الفبای عشق تو را می نوشت الف کودکی های بی انتها الف انتهای صدا و صفا الف التهاب تب و باده بود الف آب و آتش الف ساده بود بیشتر بخوانید : شعر در مورد دی ماه ، دی ماهی ها و مرد و زن متولد دی ماه شعر درباره ضمانت غزل ز نام قشنگش، صراحت دارد غزال به دامن جودش، ضمانت دارد زین رو که شده کشته ی زهر غربت هرکه شد زائر او حکم شفاعت دارد ⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ شعر ضمانت هر ...

شعر در مورد شوش ، را دیدم و شعر کوتاه و غمگین در مورد خوزستان و شهر شوش

Image
شعر در مورد شوش شعر در مورد شوش ، را دیدم و شعر کوتاه و غمگین در مورد خوزستان و شهر شوش همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد. شعر در مورد شوشتر این ابر شهر این فراز فاخر این گلمیخ این فسیل فخر فرسوده این دژ ویرانه تاریخ شوش را دیدم ( مهدی اخوان ثالث) شوش را دیدم این کهن تصویر تاریک از شکوه شوکت ایران پارینه تخت جمشید دوم بام بلند آریائی شرق آن سرور و مرگ را تسخیر زنان در قعر آئینه شهرها در دهرها چون کلبه های تنگ ولت خورده و مرور و مرگشان برده شوش در باغی که ایران بود چون قصری هزار اشکوب سالیان و هفته ها را روز های عیدو آدینه اینچنین یادم می آید خوب با خط خوانای تاریخ اینچنین دیدم بر رواق و طاق تقویم ابد مکتوب در نور دیده چه بس طومار اعصار و سلاسل را آفتابی ساعثش را عقربکهائی پویه جون پرگار های پرتو خورشید راه اعداد نجومی پوید و نوری سالیان و قرنها کوتاه در فهرست تقویمش با هزاره ها و بیور ها شما ر و چند و چون ها را شاخ زن صاحبقران ها در مطاوی قرن ها خفتند دانیا...

شعر در مورد شهر سامان ، شعر در مورد شهر سامون استان چهار محال بختیاری

Image
شعر در مورد شهر سامان شعر در مورد شهر سامان ، شعر در مورد شهر سامون استان چهار محال بختیاری همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد. شعر در مورد شهر سامان شعر روزی که نگاهم به تو نسرین بدن افتد روزی که نگاهم به تو نسرین بدن افتد گلهای گلستان همه از چشم من افتد گر باد کند زلف به روی تو پریشان صد دسته ی سنبل به سر نسترن افتد اندر شکن زلف تو نالد دل زارم چون مرغ غریبی که به یاد وطن افتد ترسم نگرد دیده ی نرگس به رخ یار از رشک نخواهم گذرش در چمن افتد از ماه رخت آنکه مرا کرد چو شب روز دارم ز خدا چشم که بر روز من افتد آشفته شود هرکه به آن زلف زند دست دلتنگ شود هرکه جدا زآن دهن افتد هستند در این شهر بسی نکته سرایان “دهقان” نه کسی همچو تو شیرین سخن افتد زمزار شعر از دهقان سامانی ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ شعر در مورد شهرستان سامان خوشا وضع سامان مینوشان که سواد است سربلند آسمان خوشا دره و تپه و دشت او خوشا کوه شیراز و گلگشت او گر از...

شعر در مورد حسرت ، دیدار و زندگی و حسرت یار و جوانی و کربلا و گذشته و عشق

Image
شعر در مورد حسرت شعر در مورد حسرت ، دیدار و زندگی و حسرت یار و جوانی و کربلا و گذشته و عشق همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد. شعر در مورد حسرت استاد غزل ، حافظ ، کـــو یوسف گمگشتـــه ؟ کو روضه ی رضوانت؟ کو ساقــــی لب تشنه ؟ استاد غزل ، حافظ ، کـو ســـــرو چمــــانِ تو ؟ از خاک گذر کــردیم ، تا عمـــــقِ جهـــــان تو !! استاد غزل ، حافظ ، حَبسیم در این زنـــــدان می سوزیمو می سازیم ، در مکتب این رندان زخمی ز جهانیمو ، مشغــــــول به ترمیمـــــیم حق آنچه که او گوید ، ما نقطـــه تسلیمـــــیم گو با لب خندانش ، خالیست جهـــــــــــان ما بر درب بهشتی نیست ، نه نام و نشان ِ ما آلـــــوده خود کرده ، تبعیــــــدی از آن دنیــــا شرمندگی سیبــــــیم ، در باور یک حــــــــوا !! یعقوب پر است از درد ، یوسف که ته چاه است مابیـــــــــنِ دل و جنه ، تا روز ابـــــــد راه است ! وابستــه نادانـــــــــی ، بینِ گذر و معـــــراج قربانی کج فهمــــــی ، همچون سفر حلاج !! سر در گمِ این گله...